ما چند تا... ما چند تا جمع شدیم تا بگیم ما هم هستیم زن شنا می کرد و از ساحل دور می شد. تقریبا بعد از صدمتر شنا کردن, احساس کرد که خسته شده. برای مدت کوتاهی توقف کرد و سپس برگشت و شروع کرد به شنا کردن به سوی ساحل. کوسه به زن نزدیک تر شد. برای اولین بار زن احساس ترس کرد اما نمی دانست چرا؟ به بالای سر و جلوی خود نگاه کرد. روشنی خانه را دید. او تقریبا هفتاد متری ساحل بود. این بار سریعتر شنا کرد.کوسه الان زیر آب بود . تقریبا پانزده متر با زن فاصله داشت. ناگهان به سمت بالا شنا کرد.زن احساس کرد که چیزی به پای راستش برخورد کرد. دستش را به داخل آب فرو برد و سعی کرد تا بتواند پایش را لمس کند. ناگهان فریاد بلندی کوسه دور زن می چرخید و می چرخید. در همین زمان از پایین به زن حمله کرد. به سرعت به سمت بالا شنا کرد و زن را به بیرون از آب پرت کرد. به او حمله کرد و او را به داخل دهانش کشید. سپس به روی آب آمد و دوباره پایین رفت . مدتی بعد به سمت ساحل شنا کرد. مرد چشمانش را باز کرد.سرد بود و تاریک. بلند شد و لباس هایش را پوشید. نگاهش به کفش های زن که روی ساحل بود افتاد.آن ها را برداشت و به خانه برگشت. درِ اتاق زن باز بود و چراغش روشن. اما او آن جا نبود. مرد درِ اتاق دیگر را باز کرد و به سمت تخت خواب رفت. _ جک! مرد روی تخت چشمانش را باز کرد. _ چیه؟ _ منم.تام! فکرکنم یه اتفاق بدی افتاده! کریس کجاست؟ _ فکر می کرده با تواِ ._ نه! نمی تونم پیداش کنم. تو خونه نسیت. تو ساحل هم نیست! جک بلند شد و چراغ رو روشن کرد. به ساعتش نگاهی کرد. ساعت پنج صبح بود. _ به پلیس زنگ می زنم.
نظرات شما عزیزان:
Baghiyash chi parsa?
درباره وبلاگ ![]() به وبلاگ ما چندتا خوش اومدي ما چندتا نوجوونيم كه جايي بهتر از اينترنت و وبلاگ پيدا نكرديم كه در حيطه ي مورد علاقمون فعاليت كنيم و با نوجوونهاي ديگه و طرز فكراشون آشنا بشيم... فقط يادت نره همه ي پست هارو بخون و براي هركدوم نظرتو بزار تا ما بدونيم چقدر پيشرفت كرديم و يه وقت پس رفت نكنيم جان مادرت گير نده به اين مطلب اول همه واسه اون نظر ميزارن!!! عقده اي شدم!!! منتظر كامنتت هستيم. ماچند تا... آخرین مطالب پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
|